هدیه با شکوه خدا(وانیا)

سلام گل نازم الان که دارم مینویسم تو خوابی و من تنهام گاهی اوقات ارزو میکنم کاش اونقدر بزرگ بودی که مینشستی کنارمو سرمو میزاشتم رو شونت و واست درد دل میکردم از همه ناگفته هام واست میگفتم همه اون چیزهایی که به هیچکس نمیگم همه اون چیزهای که تو دلمه و هیچ وقت به زبون نیاوردم اما باز پشیمون میشم و با خودم میگم نه ارزش بعضی حرفها تا موقعی حفظه که به زبون نیومده.... نمیدونم اینروزها حال عجیبی دارم  دلم تنگه غصه دارم دلم گریه میخواد نمیخوام با نوشتن این چیزها ناراحتت کنم اما گاهی میون خاطراتت اکه از حال و روز منم چند خطی بخونی بد نیست یه مامان اگه با دخترش درد دل نکنه با کی بکنه؟ عزیزم عروسکم ماه رمضونه و امسال روزه گرفتن خیلی سخت شده ر...